عاشق شده بود، عاشق همکارش، همان دختر توی بایگانی. فردایش دوباره عاشق شده بود، عاشق دختر پشت صندوق فروشگاه!
پس فردا هم عاشق دختری شده بود که در ایستگاه اتوبوس کتاب میخواند!
هفته به هفته عاشق بود ...
ان روزهـــا که هـــمــدیـــگــــر را یــافــتــیــم؛
یــافــتــنــمان هــنــرنــبـــود
هــنــر ایــن اســت کــه یــکــدیــگــر را *گــــم *نــکــنــیـــم.
سلام شکوفه خانوم.خسته نباشید.من شماره 5و6...
من مانتویی هستم اما در کمال سر وسنگینی و شیک پوشی...
چادر بهترین سپر هست...شکی درش نیست...اما بانهایت پوزش و عذر خواهی از خانوم های محترم من قصد هیچ جسارتی به شما ندارم...اما برخی افراد با به تظاهر پوشیدن چادر برخلاف ذات باطنیشون میخوان اسم نجابت و متانت رو یدک بکشن...شگفتا!!
ممنونم.
سلام الهه جون...ممنون.....منم هم سسرسنگینم هم شیک پوش .... من چادر رو خیلی دوست دارم واسه همین بعضی جاها ک محیطش طوری بود ک باید چادر بذارم میذارم.....درسته عزیزم
مراحل زندگیه من و ترس از اشخاص :|
.
.
.
۲ سالگی : عباس عاغا :|
۴ سالگی : نمکی :|
۶ سالگی: بچه دزد :|
۱۵ سالگی : تاریکی :|
۱۷ سالگی : جن :|
۲۵ سالگی : تموم شدن حجم اینترنت . . . :|
میـدونی بن بسـتــــــ| زنـدگی کـجـاست ؟؟؟
جاییه که نه حق خواستن داری
نه فرصت برگشتن
نه تواناییه داشتن....
✿✿✿✿✿ ✿✿✿✿✿
کــــــــــــــــــاش...
گـــــاهـــــــــــی...
زنــــــدگـــــــــی...
[◄◄ι]
[ ιι ]
[■]
[►]
[ι►►]
داشـــــــتــــــــــ ...
✿✿✿✿✿ ✿✿✿✿✿
عزیزمـ منـ چادریــــمـ ولیـ نهـ اونقد باحجابـــ،نه اونقد بیـ حجابــ. . .
یه چیزیـ تو مایهـــ هایـــ (3)
بعضیـــ موقعــ هامـــ (4)
سلام عزیزم وبلاگ خیلی خوبی داری. به منم بزن
ممنون افسون جان...الآن میام
آقا قبول..
شما با کلاسی،
همش لباس های مارکدار میپوشی...
اما اینو بدون
گاوم پوستش چرم خالصه...
ذات آدم مهمه...
سلام عزیزم.امیدوارم حالتون خوب باشه.
اصـــــــــلــــــــــش همینه....خوشحالم دوست خوب و نجیبی مثل شما دارم.موفق بااااااااااشــــــیــــــــــــــــد.
ممنون الهم جون....بله...منم همین طور.....پیروز باشی

عاشق شده بود، عاشق همکارش، همان دختر توی بایگانی. فردایش دوباره عاشق شده بود، عاشق دختر پشت صندوق فروشگاه!
پس فردا هم عاشق دختری شده بود که در ایستگاه اتوبوس کتاب میخواند!
هفته به هفته عاشق بود ...
دلم یک فیلم عاشقانه می خواهد./پر از سکانس های با تو بودن/و یک دکمه ی تکرار
ان روزهـــا که هـــمــدیـــگــــر را یــافــتــیــم؛
یــافــتــنــمان هــنــرنــبـــود
هــنــر ایــن اســت کــه یــکــدیــگــر را *گــــم *نــکــنــیـــم.
می آیی...
عاشق می کنی...
محو میشوی...
تا فراموشت می کنم، دوباره می آیی...
تازه می کنی خاطراتت را...
محو میشوی.
سلام شکوفه خانوم.خسته نباشید.من شماره 5و6...
من مانتویی هستم اما در کمال سر وسنگینی و شیک پوشی...
چادر بهترین سپر هست...شکی درش نیست...اما بانهایت پوزش و عذر خواهی از خانوم های محترم من قصد هیچ جسارتی به شما ندارم...اما برخی افراد با به تظاهر پوشیدن چادر برخلاف ذات باطنیشون میخوان اسم نجابت و متانت رو یدک بکشن...شگفتا!!
ممنونم.
سلام الهه جون...ممنون.....منم هم سسرسنگینم هم شیک پوش ....
.....درسته عزیزم
من چادر رو خیلی دوست دارم واسه همین بعضی جاها ک محیطش طوری بود ک باید چادر بذارم میذارم
منمم شماره 3 و 6
تو مایه هاششششششششششششون
باکمی تغییر و تحول
اوکی
چرا مـــوس از سمت راسته مانیتور میره بیرون...
ولی از سمت چپ نمیره بیرون ؟؟؟
نه واقعا سواله برام !!! چــرا؟!
4
نه اون یکی نظرم دراباره عکسهههههههه
عیدههه توهم مبارک عزیزمممممممممممم
البته پیشاپیششششششششششششششششش
ن عزیزم ثبت نشد....ممنون زینب جون
گفتم فراموشت میکنم !
گفت نمیتونی …
رفت ، بعد از یه مدت برگشت ؛ گفت دیدی نمیتونی ؟!؟!؟!
گفتم شمــــــا ؟
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند...
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند...
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست
کاش میشد یه ذره از تابستونو واسه این روزا نگه داشت :|
ﺑﭽﻪ که ﺑﻮﺩﻡ ﻫﺮﻭقت ﺑﺎﺑﺎﻡ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ مینشست
وﺍﺳﻢ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ؟
از وقتی خودم رانندگی میکنن واسم سواله که چرا اینقد کم فحش میداده؟ :|
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.
مراحل زندگیه من و ترس از اشخاص :|
.
.
.
۲ سالگی : عباس عاغا :|
۴ سالگی : نمکی :|
۶ سالگی: بچه دزد :|
۱۵ سالگی : تاریکی :|
۱۷ سالگی : جن :|
۲۵ سالگی : تموم شدن حجم اینترنت . . . :|
از خانه به خانه ،
و قلب به قلب ،
از یک مکان به مکان دیگر .
گرمی و لذت
نوروز ، برای ما نزدیک به یکدیگر بودن را به ارمغان میاورد
سال نو مبارک
بهارهم که نباشدمن به مهربانیتان ازشکوفه لبریزم...
ممنون عزیزم نوروز تو هم پیشاپیش مبارک....
در زندگی انسان سه راه دارد :
راه اول از اندیشه میگذرد،این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید میگذرد، این آسانترین راه است.
و راه سوم از تجربه میگذرد، این تلخترین راه است.
خدایـــــــــــــــــا خواستمـــــــــــــــــ بگویمــــــــ
تنهایمـــــــــــــــــــ اما نگاهـــــــــ خندانتـــــــــــــــــــــــ
مرا شرمگینـــــــــــ کـــــــــــرد
چهــــــــــــ کسیـــــــــــــــــــــ بهتـــــــــــر از تـــــــــــــــــــــو
خوب ببین...
زندگی زیباست...
رنگارنگ است...
روزها خوبند...
ماه ها بهترند...
و سالها عالی ترند...
می گذرند....
و تو تمامی خوبی ها را تجربه میکنی...
قدم هایت که ایستاد...
روبرویِ خدایی...
رویِ ماهِ خدا را همانجا ببوس
من نظرم اومد یا قطع شدممممممممم
نمیدونم ایا
نظرت ثبت شد
6
این روزها از هر انگشتم یک هنر می بارد !
شبها می بافم خیالش را
روزها می کشم دردهای نبودنش را
و غروب ها هم
وای غروبها میرقصم با ساز دلتنگی هایم ...
سلامممممممممممم سیستر صبحت شیکککککککک
راستششششششش
هم چادر میپوشم
هم مانتویی میرم بیرون
تو مایه هایه 3 وو 6
البته یکم متفاوت تر
سلام زینب جان...صبح تو هم بخیر.....آها...
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﺣﯿﻔﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻧﺬﺍﺭم
ﺷﺎﻋﺮ ﻣﯿﮕﻪ: ﺧـــُــﻮﺷـــﺎ ﺁﻥ وب ﮐﻪ ادمینش ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ
به به ، به به!