❦ گل بارون زدهツ ☂

❦ گل بارون زدهツ ☂

.▪● WelLcOmE tO mY blOg ●▪.
❦ گل بارون زدهツ ☂

❦ گل بارون زدهツ ☂

.▪● WelLcOmE tO mY blOg ●▪.

با توام ای سهراب... چشمها را شستم، جور دیگر دیدم، آه افسوس شقایق مرد از ظلم و جفا، زندگی را، در کجا باید یافت؟ یاد دارم که خودت میگفتی، تا شقایق هست زندگی باید کرد... چشمها را شستم، با همان آبی که تو میگفتی، نکنیم گل آنرا، آه سهراب!! هر چه در آب نگاه میکردم، عکس تنهایی من یافت نشد، کاش نمیشستم چشمانم را، تا که در جهل خودم میماندم، دیدن مرگ قناری ته آن کنج قفس، قصه ی گریانیست... خوب آویزه ی گوشم کردم مرگ پایان کبوتر نیست اما افسوس زندگی اجباریست، مرگ در یک قدمیست، شاید این دم که فرو رفت دگر، اثری از دم دیگر تو نبینی ای گل، میروم تا که بشویم چشمم تا که شاید همه چیز مثل سابق گردد...


هیراد